اين روزها دلتنگم انقدر دلتنگ كه ارامم نميگذارد بوي ان روزهاي خوب ، بيقرارم ميكند عطر لحظه هاي پُري كه اين روزها با مزه ي خالي اش احساسم را قرباني ميكند بوي پيراهنت كم كم دارد از خيالم گُم و محو ميشود پنجره ها همه اش بغض شده اند پنجره هايي پر از خاطراتي بخار گرفته و انتظار خاطراتي انقدر دور كه نه دستم بدان روزها ميرسد و نه سوي چشمانم كه توان ديدنش را دارند حجم اين دلتنگي را فقط من ميدانم,پیراهنت ...ادامه مطلب