خیال و درمان

ساخت وبلاگ

خیال,م با خیالت شد گریزان

بهاران شد دلم ،همراه  باران

دوان سوی تو و آن کوی مهرت

به صد شوق و نیاز آیم خرامان

ببستم بر خیالت  من  دخیلی

که کابوسم شود تسکین و پایان

چو پروانه بدورت گشتم ای شمع

که باشی نور من ، ای ماه تابان

چه میشد گر کمی همراه بودی !

که سازم با تو و، این سوز نالان

برفت از من قرار و صبر ایام

ز عطر ناب و آن زلف پریشان

ز افسون نگاه و تیر چشمت

شدم آواره و مدهوش و ویران

به امیدت نشستم تا  که روزی

دهی مرهم به زخم و درد و درمان,

برنجاندی دلم را نیست حرفی

ندارم شکوه ای ، ای شاه شاهان

به دل سودای آغوشت هدر شد

کنون من ماندم و این چشم گریان

شدم تاریک و تنها ، دل شکسته

امان از آتشت ، ای جان جانان

بزن ای چرخ گردون ساز نوشت

که دادم عمر و جانم را به تاوان

خیالم با خیالت خوش رفیقیست

مگیر این بزم وصل و حال خوبان

 

حمیدم 93/5/17

آواز انتظار...
ما را در سایت آواز انتظار دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : avaz-entezara بازدید : 134 تاريخ : پنجشنبه 22 آذر 1397 ساعت: 17:52