انتظار ...

ساخت وبلاگ

زنگ رو ميزنم

كسي جواب نميده

دل نگرون ميشم

مجدد زنگ رو فشار ميدم

اما بازم از جواب خبري نيست

از قديم ميگفتن : تا سه نشه بازي نشه

بار سوم هم زنگ ميزنم

ايندفعه يه كم بيشتر دستمو رو زنگ نگه ميدارم

صداي خش خش اف اف منو اروم ميكنه و يه صداي لرزون اما پر از ارامش ميگه : كيه ؟!

منم با ناز ميگم : ننه جون خوب منم ديگه ، حميد

در باز ميشه

ميرم تو حياط

اون گوشه ، لب حياط چند تا گل شمعدوني دارن عرض اندام ميكنن

خوشه هاي انگور هنوز هم نرسيدن و غوره هستن و گنجشكهايي كه از سر و كول هم دارن بالا ميرن

خروس هم كه داره اون بالا قدم ميزنه و مرغهايي كه توي باغچه پا ميكشن و يه چندتايي توك ميزنن و به دور و برشون نگاه ميكنن

يهو صداي اروم مادر بزرگ منو به خودم مياره

سلام ننه

سلام مامان جون

بيا تو ، بيا چاي تازه دمه

ميرم و پيشوني چروك چروكش رو ميبوسم

عجب بويي داره انگار معجون ارامشه

مست ميشم

اونقدر مست كه وقتي بوسش ميكنم چشمهامو ميبندم و فقط و فقط بو ميكنم

ننه ، حمید بسه

چيكار ميكني ؟!

ننه اين عطر رو از كجا گرفتي ؟!

ميخنده

ميگه : زبون نريز

ننه قربونت بره

كفشهامو در ميارم

واي كه خونه انگاري خوده بهشته

ميرم  توي اشپزخونه و يه سركي ميكشم

صداي قل قل سماور

بوي اويشن تازه و بوي نعنا

بوي سرشير و ماست هم از طرف ديگه حسابي اشتهامو باز ميكنه

ميرم سر يخچال

نميدونم از كجا شروع كنم

يهو يه صدايي پشت سرم ميگه

چايي ات يخ نكنه ننه

واي ، استكان ناصرالدين شاهي قرمز و نعلبكي و عطر خوش هل و قندهايي كه عطر دستان مادر بزرگ رو ميده

تكيه ميزنم به پشتي هاي تركمن

دو تا قندو همينجوري ميندازم بالا

ننه دندونات خراب ميشه هاا

بيخيال ننه تا الان كه چيزي نشده

اينقدر توي بوي چاي و قند غرق و مست شده بودم كه نفهميدم چاي واقعن لب دوزه

يهو به خودم ميام

خيلي داغ بود

اونقدر كه نفهميدم دستم هنوز روي زنگه

نميدونم چند بار زنگ زدم

اما در هنوز بسته است و كسي جوابم رو نداده

حميدم ٥ تير ٩٥


برچسب‌ها: دلنوشته
نوشته شده توسط حميدم در 8:40 |  لینک ثابت   • 
آواز انتظار...
ما را در سایت آواز انتظار دنبال می کنید

برچسب : انتظار, نویسنده : avaz-entezara بازدید : 126 تاريخ : جمعه 27 مرداد 1396 ساعت: 10:01